تاریخچه مدیریت چیست؟ مدیریت به چه معنیست؟ چه سطوحی برای مدیریت در سازمان ها در نظر گرفته شده است؟ جایگاه مدیریت در کسب و کار ها به چه صورت است؟ ما در این مقاله سعی کرده‌ایم به این پرسش های مطرح شده پاسخی مناسب به کمک نظریه ها و تعاریف مطرح شده از طرف افراد برجسته و سرشناس در این زمینه ارائه کنیم.
مدیر و بخش های مدیریتی سازمان و ظیفه اداره بخش مربوطه خود و افزایش کارایی و اثربخشی را بر عهده دارند، در واقع این بخش مدیریت سازمان است که باید از تمامی منابع موجود در سازمان آگاه باشند و برنامه‌ای برای استفاده بهینه از آن ها را تدوین کنند تا سازمان به هدف خود برسد. در واقع بخش مدیریت نقش بسیار مهمی دارد که همین امر باعث می‌شود مدیران ویژگی های خاصی را دارا باشند که در ادامه بیشتر به آن ها می‌پردازیم.

تاریخچه مدیریت
عده‌ای از صاحب نظران بر این باورند که مدیریت از همان آغاز بشریت و تشکیل خانواده توسط وی به وجود آمده است و در طی زمان تغییراتی بنیادین در نحوه مدیریت و وظایف مدیر ایجاد شده است. اگر بخواهیم به اولین مدیران تاریخ بشریت در سطح جامعه بپردازیم باید به روئسای قبایل بدوی اشاره کرد. بعد از چند قرن قبایل با هم متحد شدند و ممالکی را به وجود آوردند که باعث ایجاد سلسله مراتب و مدیرانی در سطوح مختلف شد. یکی از مراتبی که شکل گرفت و باعث به وجود آمدن اصطلاحاتی در حوزه مدیریت شد مرتبه لشکریان و سپاهیان بود.
تا قرن 19 ام میلادی اکثر موارد مکتوب در مورد مدیریت مربوط به سیاست مداران، ارتشیان، فیلسوفان و سرمایه داران بزرگ بود ولی در قرن 19 مدیریت به عنوان یک علم صاحب نظرانی همچون آدام اسمیث، تیلور و فایول پیدا کرد و در سال 1920 اولین دانشجویان رشته MBA در مقطع فوق لیسانس از دانشگاه هاروار فارغ التحصیل شدند.

مدیریت چیست؟
در دوره های مختلف، مدیریت تعاریف متعددی داشت، مثلا در گذشته فردی که مالک و بنیان گذار یک سازمان و یک مجموعه بود به عنوان مدیر همان سازمان انتصاب می‌شد و به نحوه دلخواه خود مدیریت مجموعه را انجام می‌داد که چه بسا در مسیر رسیدن به اهداف اشتباهات متعددی هم اتفاق می‌افتاد. با گذشت زمان و بعد از انقلاب صنعتی که در اروپا رخ داد در معانی و مفاهیم کلمات تغییراتی به وجود آمد و هرکدام از کلمات مدیر، بنیان گذار و صاحب کسب و کار معانی مخصوص خود را گرفتند.  ما اینجا به تعاریفی می‌پردازیم که صاحب نظران در دوره های اخیر به آن ها اشاره کردند. برای مثال هنری فایول مدیریت را "پیش بینی، برنامه ریزی، سازماندهی، فرماندهی ، هماهنگی و کنترل " تعریف کرده است و پیتر دراکر وظیفه اصلی مدیریت را بازاریابی و نوآوری دانسته است. پیتر دراکر بازاریابی را یک اصل اساسی موفقیت کسب و کار معرفی می کند.
تعریفی که اکنون در کتاب های مدیریت به مدیر اختصاص پیدا کرده است که مسئولیت های یک مدیر نیز در آن اشاره شده عبارت است از : " مدیریت عبارت است از فراگرد به‌کارگیری کارا و اثربخش منابع مادی و انسانی تحت نظام ارزشی پذیرفته شده آن جامعه با عنایت به اصولی چون برنامه‌ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل و نظارت بر اساس هدف‌های از پیش تعیین شده "
لازم به ذکر است که در متون حاضر، مدیریت را هم از جنبه علمی بررسی می‌کنند و هم از جنبه هنری و عده‌ای بر این باورند که مدیریت یک هنر تخصیص منابع برای رسیدن به اهداف سازمان می‌باشد.
یکی از موارد بسیار حائز اهمیت که در این زمینه وجود تفاوت میان مدیر، رهبر و صاحب کسب و کار است. اگر بخواهیم به صورت مختصر بر این قضیه بپردازیم باید گفت که مدیر کسانی را دارد که برایش کار می‌کنند، رهبر افرادی را دارد که دنبالش می‌کنند. برای اینکه شما یک سازمان موفق داشته باشید باید هر دو این ویژگی ها را دارا باشید. اما صاحب کسب و کار کسی است که مالک سازمان و کسب و کار است و سود مادی و غیر مادی از اداره شدن کسب و کارش توسط مدیر مربوطه کسب می‌کند. این طرز فکر که صاحب یک کسب و کار می‌تواند مدیر موفقی نیز شود یک طرز فکر اشتباه است.

سطوح مدیریت
اکثر سازمان ها و شرکت ها دارای 3 سطح مدیریتی می‌باشند که هر کدام دارای شرح وظایف مخصوص به فعالیت خود هستند که عبارتند از :

1- سطح عملیاتی : اولین سطح مدیریتی می‌باشد که معمولا دارای برنامه های کوتاه مدت و روزانه است و نیاز به علم فنی و اجرایی بالایی دارد. یکی از وظایف مدیران این سطح کنترل کیفیت و کمیت تولید و خدمت است و در این راستا به کارمندان و کارگران زیر دست خود پیشنهاد هایی را ارائه می‌دهند که این امر خود بیانگر این است که کسی که مسئولیت سطح مدیریت عملیاتی را بر عهده می‌گیرد باید در نحوه ارتباط با منابع انسانی نیز سر رشته داشته باشد.
به این سطح از مدیران، سرپرست و مدیران خط مقدم نیز گفته می‌شود. به عنوان مثال مدیر تولید، مدیر داخلی و مدیر خط از جمله مدیران سطح عملیاتی هستند.

2- سطح میانی : وظیفه افرادی که عهده دار این سطح از مدیریت هستند ایجاد ارتباط بین مدیران عملیاتی و مدیران عالی است. از جمله مدیران سطح میانی می‌توان به مدیران کل، مدیران شعب و مدیران بخش ها اشاره کرد. این مدیران هرکدام مسئول دپارتمان و بخش خود هستند و وظیفه پاسخگویی به مدیران عالی در مورد عملکرد دپارتمان خود را بر عهده دارند. مدیران سطح میانی برنامه ریزی های میان مدت دارند و به مدیران عالی در برنامه ریزی بلند مدت کمک می‌کنند. با توجه به پیشرفت تکنولوژی و فن‌آوری نقش مدیران میانی در سازمان ها کم رنگ شده است.

3- سطح عالی : مدیران سطح عالی مسئولیت برنامه ریزی بلند مدت در سازمان ها را بر عهده دارند. از جمله مدیران سطح عالی می‌توان به مدیر عامل، اعضای هیات مدیره ( که هر کدام می‌توانند مسئولیتی در رده مدیران عالی داشته باشند ) مدیر ارشد مالی و مدیر ارشد بازاریابی اشاره کرد. مهارت های مدیران عالی بسته به نوع سازمان ها متفاوت است اما یک سری از مهارت ها همچون درک گسترده ای از رقابت، اقتصاد جهان و سیاست را همه مدیران سطح عالی باید داشته باشند. مدیرعامل وظیفه اجرا و تعیین سیاست های گسترده سازمان را بر عهده دارد. یکی از اساسی‌ترین مسئولیت های مدیران عالی تامیین منابع برای شرکت و سازمان برای رسیدن به اهداف خود می‌باشد.

مدیریت در کسب و کار ها
با توجه به پیشرفت تکنولوژی و بزرگ شدن کسب وکارها ها با گذشت زمان همه فعالیت های داخل سازمان ها و حتی جامعه به سمت تخصصی شدن می‌رود. علم مدیریت نیز از این مقوله مستثنی نیست و تبدیل به یک علم بسیار تخصصی با گرایش های متفاوت شده است. از جمله گرایش هایی که می‌توان برای مدیریت مثال زد عبارتند از :
مدیریت کارآفرینی، مدیریت مالی، مدیریت بازاریابی، مدیریت دولتی، مدیریت منابع انسانی، مدیریت فن‌آوری اطلاعات، مدیریت استراتژیک و...
یکی از مواردی که در بحث مدیریت و کسب و کار ها مهم است این است که بخش های مدیریتی شما در کجای سازمان قرار دارد و شما به چه شاخه هایی از مدیریت در کسب و کار خود نیازمندید؟ در واقع در جهان کنونی امکان مدیریت سنتی مثل گذشته وجود ندارد و درصورت پیشبرد کسب و کار به صورت سنتی به احتمال زیاد سازمان محکوم به شکست خواهد بود. با این حساب باید با توجه به ویژگی های خاص افراد و ویژگی های سازمان، بخش های مدیریتی به هم پیوسته و کارایی را تعریف کرد و برای هرکدام مدیر و مسئولی را در نظر گرفت.

سعی شد در این مقاله به سوالاتی که در ابتدای بحث مطرح شده بود پاسخ داده شود و اطلاعات و دانشی موثر برای خواننده در این مقاله ارائه شود که در کسب و کار خود مورد استفاده قرار دهد. علم مدیریت یک مقوله بسیار پیچیده است که برای پیشبرد آن از چند علم دیگر همچون روانشناسی و آمار نیز بهره برده می‌شود و نسبت به جایگاه استفاده اش دارای ویژگی های خاص خود می‌باشد.
هر کسی به عنوان مدیر باید درنظر داشته باشد که رضایت شغلی و موفقیت شغلی خود را باید نسبت به چشم‌انداز، ماموریت، استراتژی هاو فرهنگ سازمانی خود تنظیم کند و در هر کاری که می‌کند باید با افراد زیر دست خود عادلانه و صادقانه رفتار کند و تمام تلاش خود را برای پیشبرد اهداف جمعی انجام دهد.
با توجه به مواردی که گفته شد اهمیت مدیریت در کسب و کار ها روشن شد و ضرورت برای تخصیص منابع زمانی، مالی و انسانی برای تربیت مدیران کارا برای سازمان ها بیش از پیش نمایان شد. یکی از اولین و مهمترین اقداماتی که هر مدیر و یا صاحب کسب و کار باید برای خود و مدیران کسب و کارش انجام دهد آموزش است. آموزش های آزاد دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران با برگزاری دوره های کوتاه مدت و بلند مدت در این راه همراه و همقدم شما می‌باشد.


نظرتان را درمورد این مطلب با ما به اشتراک بگذارید

مدیریت و سطوح مدیریتی
آموزش های آزاد دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران